- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
آهستـه میآمد ولی بـیبـال و پَـر بـود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیـر سـر مهـمـانـی اجـبـاریاش بـود وقتی که میآمد عبایش روی سر بود از بس میان کـوچـهها افـتاد بر خـاک روی لـبـاسـش ردپـای هـر گـذر بـود با آه مـیافـتـاد و بر میخـواسـت امـا آهـش زمـان راه رفـتـن بـیـشـتـر بـود وقـتـی عــصـای پــیــری آدم نـبــاشـد بـایـد به زیـر مـنّـت دیـوار و در بـود آری شـبــیـه قـصـۀ آن کـوچـه تـنـگ فـرسنگ ها انـگـار خـانـه دورتـر بود بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجـره ردِ پـاهای جگـر بود سختی کـشیـد اما چـقدر آرام جان داد آخـر سرش بر روی پـاهای پـسر بود باید که اهل کـشـف باشی بین روضه بـایـد میـان روضههـا اهـل نـظـر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه اش پُر درد سر بود وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
وقـتی عـبا را بر سر خود میکـشیدی بـنـد امـیــد عــالــمـی را مـیبُــریـدی هربار می افتادی و میگفتی ای کاش آه ای عـصای پـیـری من میرسیـدی وقـتی میّـسـر نـیست تا بـاشد جـوادت ای کاش می شد تا عصایی میخریدی بـا جـمـلـۀ ای وای مـادر بیـن کـوچـه آه از نـهـاد هـر گـزاره مـیشـنــیــدی از درد میپیـچـی به خود تنهـای تنها چـشم تو مانده سـوی در با نا امـیـدی خاکی شده سر تا به پایت بـین حجـره حـالا شـدی مانند آن رأس شهـیدی ... ابن شبیبت را صدا کن روضهای خوان آن روضهای را که گریبان میدریدی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
عـبا کـشیده به سر غربتی نهـان دارد نگـاه زار به این حالـش آسـمـان دارد به یک قـدم نـرسیـده دوبـاره میافـتـد مشخص است تنی زار و ناتوان دارد به سوز زهـر پذیـرایی از غـریبی شد چه یـادگـاری تـلخـی ز میـزبـان دارد نباید اصلا از او انتظار حرفی داشت نفـس بُـریـده کجـا قـدرت بـیـان دارد؟ کمک گرفت ز دیوار کم زمین بخورد چه آمده به سـرش قـامـتی کـمان دارد اگرکه بسته در حجره را دلیلی داشت نخواست تا که ببـینند نیـمه جـان دارد هزار شکر سرش روی دامن پسر است در این دقایق جانسوز روضه خوان دارد هزار شکـر تـنـش زیـر آفـتاب نـرفت هزار شکر که در حجره سایبان دارد نه اهل بیت رضا را کسی اسارت برد نه اینکه قـاتل او چوب خیـزران دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
افتادهای بر روی خاك و پَر نداری جـز دیـدۀ تر مونـسی دیگـر نداری آنقدر غـربت میچكد از جسمت آقا ناخـواسته میگـویمت مـادر نداری مانند شمعی سوختی در آتش زهـر در آنچنان هُرمی كه خاكستر نداری وقتی كه بال و پَر زدی بر خاك گفتم صد شكر اینجا در برت خواهر نداری در زیر گـلها پیكرت مدفـون شد آقا گویا به جز گل پیكری دیگر نداری اینجا همه هستیشان مال تو آقاست ثروت تویی،سرمایهای در بَر نداری یعنی نباشند اهل غارت مردم طوس بر تن كفن داری و غـارتگر نداری
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
کعبۀ اهل ولاست صحن و سرای رضا شهر خـراسان بُوَد کـرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست هر که در اینجا کـند گـریه برای رضا کـیـسـت پـنـاه همه جـز پـسر فـاطـمـه؟ چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سـر دسـتـش بـرنـد هدیه برای خـدا ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا نـغـمـۀ قـدّوسـیـان بـود بـه آمـیـن بـلـنـد حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک خون جگر جوشد از خشت طلای رضا از در بـاب الجـواد مـی شنـوم دم به دم یــا ابــتــای پــســر، وا ولــدای رضــا بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم بـاز دلـم در وطـن کـرده هـوای رضـا گر بـرود در جـنان یا برود در جحـیـم بـر لبِ میـثم بُـوَد مـدح و ثـنـای رضـا
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
این لرزه های زانویم از زهر کینه نیست داغ و فـراق مـادرمان بی هـزیـنه نیست روی کـبـود مـادر مـن قـاتـل مـن اسـت ورنه شرار، این همه در زهر کینه نیست با این که آب شد جگر و سینه زخـم شد دردی کشنده تر به من از زخم سینه نیست ایـن دردهـا کـه از اثـر زهـر مـی کِـشـم یک ذره از مصیـبت درد مـدیـنه نیـست دیدید اگر که رنگ ز رخـسار من پـرید این چـهـرۀ کـبـود شده بی زمیـنـه نیست دیگـر رها به حـجـرۀ در بـستـه ام کـنـید غیر از جواد مرهم این سوز سینه نیست در غـربـتـم صـدای مـرا نـشـنـود کـسی کس آشنای غربت صوت الحزینه نیست حـتی صدا به خـواهـر من هـم نمی رسد یک گریه کن کـنار منِ بی قـرینه نیست گـویـا دگـر کـسـی نـگــرانـم نـمـی شـود فـرقی میان من و غـریب مـدیـنـه نیـست یک عـمر بهر کرب و بلا گـریه کرده ام این پلکِ خسته، زخم به جز این گزینه نیست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
در خاک می پیچد تنش را مرد غربت دارد در این حـالت تمـاشا مرد غربت باید تماشا کرد و خـون از چشم بارید دریـا به دریـا هـمـنـوا با مـرد غـربت هُرم نفس هایش پُر از تاثیر زهر، است در آتش افـتاده ست گـویـا مرد غربت او آب را پس می زند ای وای، ای وای در فکر عـاشوراست آیا مرد غربت؟ یک شهر عاشق دارد و سرگـشته اما تنها تر از تنهـاست این جـا مرد غربت دردانـه ای بـوی مـدیـنـه با خـود آورد خوبست دیگر نیست تنهـا مرد غربت یک کهکـشان راه است تا فهمـیدن او هفت آسمـان شد فاصله تا مرد غربت
: امتیاز
|
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین وسط كوچه هـمینكه بـدنت لـرزه گرفت ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین این چه زهری است كه داری به خودت می پیچی گاه پشت كـمرت گاه جـبین خورد زمین از سـر تو چه بگـوییم؟ روی خـاك افـتاد از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین دگرت نیست تـوان تا كه ز جا برخیزی ای كه با تو همۀ دین مبـین خورد زمین داشت می مرد اباصلت كه چـندین دفعـه دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین زهـر اول اثرش بر جگـر مسمـوم است پهلویت سوخت كه زانوت چنین خورد زمین پـسـرت تا ز مـدیـنـه به كـنـار تو رسیـد طاقتش كم شد و گریان و حزین خورد زمین به زمین خوردن و خاكی شدنت موروثی است جد تشنه لبت از عرشۀ زین خورد زمین
: امتیاز
|
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
در اوج غربت وغم زهر کینه یارش بود میان حجـره دلش تنـگ گـلعـذارش بود در آرزوى جـوادش دمى قـرار نـداشت به آخـرین نـفـسـش چـشـم انتظارش بود شکوفه هاى لبش روى دامنش مى ریخت هـزار غـنچـه به لبهـاى لاله بـارش بود شبـیـه مار گـزیـده به خویش مى پیچـیـد نـشـان از آمـدن مــوسـم بــهــارش بـود مـیان حجـرۀ غـربت غـریب مى مـیـرد و کاش حداقـل خـواهـرش کـنارش بود گهى حـسین و گهى مـادر و گهى پسرم ز نـاله هاى جگـرسـوز قلب زارش بود به خشکى دولب خویش روضه خوان شده بود بـراى مـرد غـریـبـى که داغـدارش بود به یاد مـرد غـریبى که بین یک گـودال هجـوم نیـزه و شمشیـر غـمگسارش بود به یاد خـواهر مظلومه ای که هر منزل سر بـرادرش از نیـزه سایـه سارش بود به یاد طـفـل یتـیـمى که در خـرابه شبى سـر پـدر جـلـوى چـشمهـاى تـارش بود بـه یـاد دخـتـرکى کـه هـزار لالـه زخـم مـیـان مـوى پـریشـان پـر غـبـارش بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
دل همیشه غـریـبـم هـوایتان کرده است هـواى گریـۀ پـایین پـایـتـان کـرده است وَ گـیـوه هـاى مـرا رد پـاى غـمـگـیـنـت مسافـر سحـر کوچـه هایتان کرده است خـداش خـیـر دهـد آن کسى که بال مرا کـبـوتـر حـرم با صفـایـتـان کـرده است چگونه لطف ندارى به این دو چشمى که کنار پنجـره هایت صدایتان کرده است؟ چگـونه از تو نـگـیـرم نجـات فـردا را؟ خـدا براى همین ها سـوایتان کرده است میان شهـر مـدیـنـه یـگـانـه خـواهـرتـان چه نـذرهاى بزرگى برایتان کرده است تو آن نـمـاز غـریب همیـشـه ها هـستـى که کوچه هاى خراسان قضایتان کرده است سپـیـده اى و به رنگ شفـق در آمـده اى کـدام زهـر ستـم جابجـایـتان کرده است
: امتیاز
|
شهادت امام رضا علیهالسلام
ای دل غمزده برخـیـز و بیا گریه کنیم وقت آن است که با اهل ولا گریه کنیم همچـو پروانه پر خویش به آتش بزنیم یا بسوزیم چنان شمعی و، یا گریه کنیم چون غـریـبان بنـشـیـنـیم به بزم غم او بر سر کـوی غـریب الـغـربا گریه کنیم گـاه گـل بـوسه به خاک حـرم او بزنیم گاه در خلوتی از اشک و دعا گریه کنیم عـرشیـان در غـم او سـوک نشیـنند بیا هـمره عـرش نـشیـنـان خـدا گریه کنیم به غـریبی و غـم و محنت او ناله زنیم بر دل شعله ور از زهر جفا گریه کنیم پارۀ جان نـبـی پـاره جگـر شد، برخیز ز جگـر ناله زنیم و همه جا گریه کنیم به جـگـر گـوشۀ او تـسلـیـتـی برگـوئیم هـمره آن گـل مـاتـم زده ما گریه کـنیم ای «وفائی» چو یتـیـمانِ پدر مُرده بیا در شب شـام غـریبان رضـا گریه کنیم
: امتیاز
|
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
جگرش خون شد و چشمش نگران بر در بود سینه اش سوخته از غربت و چشمش تر بود وقت تودیع جگر گوشۀ خود را میخواست بـه تـمـنّـای رخـش دیــدۀ او بـر در بـود سوخت از زهر، كسی كه به حرم خانۀ وحی عـالـم عـلـم نـبـی، بـضعهٔ پـیـغـمـبـر بود در و دیـوار هـم از غـربـت او نـالـیـدنـد حجره اش بسكه غم انگیز و ملال آور بود دل قدسی نفسان غـرق غـم و محـنت شد كه به بالین نه پسر داشت و نی خواهر بود سوخت از یاد در سوخـتـۀ گـلـشن وحـی گــوئـیـا چــشـم بـه راه قـــدم مــادر بـود آمــد از راه بــه امــیــد وصــالــش امــا اول وصــل پــسـر، در نـفـس آخــر بـود رفت او چون ز جهان خـیل ملائك دیدند در سماوات به پا شورشی از محشر بود خار غم داشت به دل چون كه وفائی می دید هشتـمـیـن گـل به گـلـستان نبی پرپر بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
آسـمـان زیـر پَـرت بود زمیـن افـتادی یک عـبا روی سرت بود زمین افتادی نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید نه کسی دور و برت بود زمین افتادی صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی مـادرت در نـظرت بود زمیـن افـتادی زهر از جان تو آقا جگرت را میخواست آتـشـی بـر جـگـرت بود زمیـن افتادی ناله میکرد جوادت به سرش میزد آه اشک در چشم ترت بود زمین افـتادی مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی خوب شد که پـسرت بود زمین افتادی ولی افـسوس به میـدان دل خون برد حسین نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
من كه از زهر جفا پاره شده این جگرم كنج این حـجـره بیاد غـم دیـوار و درم در كجـایـی ز مدیـنـه تو بیـا ای مـادر! تا ببینی كه فـتـادست بر این دل شررم تشنه و بی كس و تنها چو به خود میپیچم گـر بـیـایی بـگـذارم بـه قـدوم تو سـرم بارها از اثر زهر چو خوردم به زمین یاد آن كوچه بسوزاند همه برگ و برم گه به خاك افتم و گه خیزم و گه ناله كنم گاهی از غصه بگویم كه كجایی پسرم زهر مأمون به خدا كار مرا ساخته است گشتـه راحت دگر آمـاده ز بهـر سفـرم من تـأسی كـنم از تـشنـه لـبـی بر جـدم تشنه لب میدهم این جان به ره دادگرم گر كه شد حجـرۀ من قـتآلگـهـم یا الله! دیگر از داغ پسر خـم نشده این كـمرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
ای رأفـت تـو رأفـت ذات خـدا رضـا از پای تا به سر عـلی مرتضی رضا هرکس که بیشتر کرمش میرسد به خلق او بیـشـتر بـرد به درت الـتـجـا رضا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
کوثر اشک من از ساغر و پیمانه، توست دل آتشزدهام، شـمع عزاخـانه تـوست ای تـراب قــدم زائـر کـویـت گُـل مـن وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من دورو نزدیک ندارد دل ما زائر توست زهر درسینه شراری شد و بی تابت کرد کس نـدانست نـدانست چه شد با دل تو قـتـلگـاه تو شـود حـجـره در بستـه تو؟ صورتت شسته شد از اشک جـوادت مولا جای معصومه تو اشک فشان فاطمه بود دور تابـوت تو ذکـر همه یا زهـرا بود همه سیلی زده بر صورت خود، کف نزدند اشک«میثم» به تو و جد غریبت ریزد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
مانند مـادرت شده ای، قـد خـمیده ای! آقا چرا عـبا به سر خود کـشیده ای!؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی دستت گرفته ای به کمر راه می روی! خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی راهی نرفـته! تکـیه به دیوارمی دهی داغ غـریبی تو، نمک بـر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکـان بده اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکرو خیال گندم ری را به سرنداشت اینجاکسی به غارت انگشترت نرفت شکرخدا اسارت خصم؛ خواهرت نرفت
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
بر آه آهِ من جگـر سخت خاره سوخت بروای وای من دل سنگ ستاره سوخت همچمون کبوتران ز عطش بال می زنم لب تشنه ام دلم، جگر پاره پاره سوخت آتـش گــرفــتــه ام ،نـفــسـم بــنــد آمـده پا می کشم زغم، چه کنم راه چاره سوخت می سوزم و هوای دلم دشت کربلاست آنجا که از غمی دل صدها شراره سوخت ای زهـر داغ حرمله را تازه کـرده ای سوگند بر رباب که با گاهواره سوخت یک تیر آمد و سه هدف را نشانه کرد سربسته گفته ام نفس شیرخواره سوخت
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
امان نداد مرا این غم و به جان افتاد میان سـیـنه ام این درد بی امـان افتاد به راه روی زمین می نـشینم و خـیزم نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد چنان به سینۀ خودچـنگ میزنم از آه که شعله بر پر و بال کبوتران افتاد کـشیده ام به سر خود عـبا و می گویم بـیا جـواد کـه بـابایت از تـوان افتاد بیا جـواد که از زخمِ زهــر می پیچـد شبیه عمه اش از پا نفس زنان افتاد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
عبا به پایم اگر گیر می کند غـم نیست اگر به کوچه زمین می خورم، دمادم نیست میان کوچه فقط یک نفر زمین خورده به غیر مادرمان این چنین در عالم نیست اگـر خـمـیـده خـمـیده، قـدم قـدم بِـروَم قـدم ز قامتِ مادر که بیشتر خم نیست همین که تکـیه به دیـوار کاگِـلـی دادم به غیرصورت خاکی غمی به یادم نیست هنوز چـادر خاکی به دستِ مــا مانـده به غیرِ کوچه عزایی عزای اعظم نیست من از مصیبتِ پهلـو شکسته می میرم فقط که قاتل من جام زهرِ خصمم نیست به روی خاک نشستم به زانوی لرزان اگرچه ضربۀ سیلی نصیب رویم نیست جـواد نیـست عصای قـد خـمیـده شود عصا به جای خودش هیچکس که محرم نیست درون حـجـره به یاد حـسین می سوزم ولی دهان من از زخم نیزه درهم نیست اگرچه نیست دراین حجره خواهری اما به پیش خواهر من تکه های قلبم نیست به زائـران بقـیـع این پـیــام، بـایـد داد غریب از وطنـم درد غـربتم کم نیست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
تو آن هـفـتـمـیـن قـبـلـۀ بـاوری امـام پـس از مـوسی جعـفری تــو در امــتـداد عــلی نــازلـی تـو رودی و دنـبـالـۀ کـوثـری نـیازی نـداری بـه این چـیـزها تو هشـتم ولـی عهـد پیغـمبری غـروب عـزایت طـلـوع شـرر نــسـیـم غــریـبـیِ پـشـت دری چگـونه است حـال پـریشان تو الا ای غریـب خـدا؛ بهـتری؟! از این کوچه تا حجره ات میروی به یاد زمـین خـوردن مـادری نفـس می کشی ناتـوان می شوی نـفـس می کشی لالـه می آوری کـنـار تن نـقـش بـر حـجـره ات نه یک دختری بودونه خواهری برای تو گـیـسو پـریشـان کـنـد بـرای تو پـاره کـنـد معـجـری اگـر چـه شـهــیـد خـدایـی ولـی به دست شمـا هست انگشتری ازاین شهرغم تا وطن می روی غـریبی ولی بـا کـفن می روی
: امتیاز
|